کد مطلب:88645 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:848

کوتاهی آرزوها











(تراه قریبا امله)

ترجمه: آرزوهایشان را نزدیك و غیر طولانی می بینی.

شرح: از صفات دیگری كه مولی برای پرهیزگاران می شمارند طولانی نبودن آمال و آرزوهای آنها است. مولی امل و آرزو و امید به آینده را نفی نمی كنند، بلكه طول آن را مذمت می كنند.

اصل امید و آرزو موتور محرك وجود انسان است. یعنی انسان زنده دارای امیدها و آرزوهاست، چرخ وجود انسان را امیدها به حركت درمی آورد، آرزوها ذاتا بد نیست، بلكه طول امل و آرزوی دور و دراز ناپسند است.

در روایتی از رسول گرامی آمده كه فرمودند «الامل رحمه لامتی و لو لا الامل ما رضعت والده ولدها و لا غرس غارس شجرا» (امید و آرزو رحمتی برای امت من است و اگر امید نبود هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ باغبان و نشاننده درخت، درختی نمی نشاند).[1].

[صفحه 330]

نقل شده است كه حضرت عیسی بن مریم (ع) نشسته بودند و پیر مردی با بیل كار می كرد و زمین را شخم می زد. حضرت عیسی فرمودند خدایا، امید را از او بگیر، هماندم پیر مرد بیل را كنار گذاشته و خوابید.

پس از مدتی حضرت فرمود خدایا امید را به او برگردان بلافاصله پیر مرد بلند شد و شروع به كار كرد، حضرت نزد او آمده و از او پرسید، این چه جریانی بود از تو دیدم، گفت كار می كردم ناگهان نفسم به من گفت، تا كسی كار می كنی و تو پیر و فرسوده شده ای، بیل را رها كرده و خوابیدم، سپس نفس به من گفت به خدا قسم تو ناگزیری از زندگی مادامی كه زنده ای، پس بلند شدم و بیل را به دست گرفتم.[2].

مولی نیز می فرمایند «الامل رفیق مونس» (امید و آرزو رفیق و مانوس انسان است )[3] امام چهارم نیز از خدا امیدی را می خواهند كه متناسب و معقول باشد[4] نه این كه طولانی باشد كه، آرزوی طولانی مثل سرابی است كه بیننده را فریب می دهد و كسی كه به او امید و دل بسته ناامید و محروم می سازد.[5].

پس آنچه مذموم است طولانی بودن امید و آرزوهاست، نیروهای انسان محدود است، عمر نیروی عقل، توان بازو و قدرت محدود است، حال اگر دامنه آرزوها نامحدود شد، تمام نیروی جسمی و فكری را خرج این آرزوها كنیم به اینها نمی رسیم، به كارهای دیگر هم نمی رسیم، این است كه مولی می فرماید: «من طال امله ساء عمله» (كسی كه آرزویش طولانی شد عملش بد میشود)[6] زیرا نیروها را به

[صفحه 331]

هدر می دهد و آن گونه كه باید نیرو صرف یك عمل كند، نمی كند،

آرزو نوعی خواستن است كه مطلوب و خواسته شده فعلا تحققی ندارد و از عوامل و عللی كه ممكن است آن خواسته شده را در آینده تحقق بخشد اثری و نشانی وجود ندارد، به همین جهت است كه انسان در حال آرزوهای دور و دراز مجبور است انرژی های مغزی خود را در ساختن تصنعی علل و عوامل و جابجا كردن حقائق و حذف و انتخاب نامعقول واقعیات مستهلك نماید، در صورتی كه این نیروها و انرژیهای مستهلك شده ممكن است آرمانهای بسیار مفیدتر و ضروری تر از آن خواسته های آرزوئی را تحقق ببخشد، نتیجه تباه كننده ی دیگری كه آرزوهای دور و دراز در بر دارد همان است كه موجب ناپدید شدن آخرت و سرای ابدیت و لقاء الله از افق روح آدمی می گردد. این همان خطر بزرگ است كه سر راه حیات هدفدار انسانها را می گیرد و از حركت در مسیر تكاملی «حیات معقول» باز می دارد. آرزوها یك امواج زود گذر و ناپایدار مغزی نیستند كه لحظاتی سر بركشند و سپس فرو بنشینند، بلكه آرزوها همواره سطوح روانی امروز را كه رویاروی حقایق و واقعیات و متاثر از آنها است می تراشد و می خراشد و قشری از مفاهیم حقیقت نما و مطلوب نما در آینده را بر آن سطوح می چسباند و جلو فعالیت های طبیعی روح را می گیرد، اینان در فرداهای بدون دیروز و امروز زندگی می كنند.


عمر من شد برخی[7] فردای من
وای از این فردای ناپیدای من


(ناظرزاده كرمانی)

و به همین علت است كه درك و اشتیاق به ابدیت از افق روح محو می شود و به جای آن «فرداهای» موهوم جانشین می گردد.[8].

مولی علی (ع) در خطبه 42 نهج البلاغه چنین می فرمایند:

[صفحه 332]

ایها الناس ان اخوف ما اخاف علیكم اثنتان: اتباع الهوی و طول الامل فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل فینسی الاخره، الا و ان الدنیا قد ولت حذاء[9]، فلم یبق منها الاصبابه كصبابه الاناء اصطبها صابها، الا و ان الاخره قد اقبلت و لكل منهما بنون فكونوا من ابناء الاخره و لا تكونوا من ابناء الدنیا فان كل ولد سیلحق بابیه[10] یوم القیامه و ان الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل.

(ای مردم ترسناكترین چیزی كه بر شما می ترسم دو چیز است: یكی متابعت خواهشهای نفسانی كه باز می دارد از حق و دوم طولانی بودن امید و آرزو كه آخرت را به فراموشی می سپارد، آگاه باشید كه دنیا به سرعت پشت كرد و چیزی از آن باقی نماند، مگر ته مانده ای مثل ته مانده ظرف كه دور ریزنده آن را دور می ریزد. آگاه باشید كه آخرت روی آورد، و برای هر یك از دنیا و آخرت فرزندانی است. پس فرزندان آخرت باشید، و از فرزندان دنیا نباشید، زیرا هر فرزندی به زودی در روز قیامت به پدرش ملحق می شود، و امروز روز عمل است نه حساب، و فردا روز حساب است، نه عمل (پس امروز را غنیمت شمرده در عمل كوشید تا فردا كه روز حساب است، فارغ البال از كوثر و سلسبیل آب نوشید و از سندس و استبرق لباس پوشید انشاء الله).[11].

در این خطبه حضرت دو چیز را بسیار خطرناك و رهزن راه ترقی و كمال می دانند یكی پیروی از هواها و خواهشها و تمایلات نفسانی و دیگری درازی آرزوها.

در مورد تبعیت از خواهشهای نفسانی و طغیانگری در برابر حق تعالی در

[صفحه 333]

قرآن می خوانیم: «فاما من طغی و آثر الحیوه الدنیا فان الجحیم هی الماوی و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی»، (كسی كه طغیانگری و سركشی كند و متابعت هوای نفس كرده و به دنبال حیات دنیوی رود، آتش جهنم جایگاه اوست و كسی كه از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از هوای نفسانی دور كرد جایگاهش بهشت است.)[12].

هوا و تمایلات در حیات دنیوی جمع می شود و آن نیز 5 مرحله دارد كه: قبلا توضیح داده ایم و خداوند در این آیه جمع كرده است: «انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینكم و تكاثر فی الاموال و الاولاد كمثل غیث اعجب الكفار نباته ثم یهیج فتریه مصفرا ثم یكون حطاما و فی الاخره عذاب شدید».

(حیات دنیوی بازی و اشتغال به امور غیر مهم و زینت و فخر فروشی و افتخار بین خود و كثرت در اموال و اولاد است، مانند بارانی می ماند كه گیاه خوب و بسیار برویاند كه كفار به تعجب واداشته شوند، ولی پس از مدتی خشك شده و زرد بینی و سپس شكسته ریز ریز شود).[13].

و چیزهائی كه این 5 مرحله از آن حاصل می شود قرآن هفت چیز شمرده و در آیه ای جمع كرده است: «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام[14] و الحرث ذلك متاع الحیوه الدنیا و الله عنده حسن المآب».

دوستی و محبت شهوات برای انسانها زینت داده شده كه زنان و فرزندان و مالهای بسیار از طلا و نقره و اسبهای نشاندار و شترها (و گاوها و گوسفندان) و

[صفحه 334]

زراعت است آن كالای زندگی دنیوی است و خداوند نزدش خوب بازگشتن است[15].

حال به سراغ خصلت خطرناك دوم یعنی (طول امل) رویم:

مراد از «امل» تعلق نفس به حصول چیزی دوست داشتنی در آینده است و مرادف آن طمع و رجاء است الا این «امل» بیشتر در چیزی استعمال می شود كه به دست آوردنش بعید و دور است و طمع در چیزی كه نزدیك است و رجاء و امید حد فاصل بین «امل» و «طمع» است و طول امل عبارت از انتظار امری دنیوی است كه حصول آن نیاز به زمان و مهلتی دارد.[16].

مولی فرمود طولانی بودن آرزو موجب فراموشی آخرت است و این واضح است، زیرا طولانی بودن آرزو عبارت از انتظار به دست آوردن چیز دوست داشتنی دنیوی بود و این موجب تداوم ملاحظه و نظر كردن و دلبستن به آن است و این دلبستگی موجب روی گرداندن نفس از پرداختن به احوال آخرت است.

سبب درازی آرزو و امید، دوستی و محبت دنیاست، وقتی انسان با آن مانوس شد، و به لذاتش مشغول شد، دوری كردن و ترك آن سخت است و دوست دارد این دنیا و آنچه در آن است، دائمی باشد، و در این حال دیگر به مرگی كه سبب مفارقت اوست نمی اندیشد، زیرا كسی كه چیزی را دوست دارد، دوست ندارد درباره باطل كننده آن فكر كند و بیندیشد، از این رو دائما تمنای بقای دنیا كند.

و اگر بناچار فكر مرگ و توبه و انجام اعمال اخروی از ذهن او بگذرد، از روزی به روزی و از ماهی به ماهی و از سالی به سالی به تاخیر اندازد و گوید تا وقتی پا به سال گذاریم وقت است، وقتی سنی از او گذشت گوید تا پیری فاصله است، وقتی پیر شد گوید: این خانه را تمام كنم و پسرم را داماد یا دخترم را عروس كنم، از این سفر برگردم و همین طور توبه را به تاخیر می اندازد، تا اینكه مرگ او فرا

[صفحه 335]

رسد در حالی كه غافل و غیر آماده برای مرگ است، قلب او مستغرق در امور دنیوی است و در آخرت جز حسرت و ندامت و پشیمانی توشه ای ندارد و این خسران مبین است.

ای جوان تو از زندگی عمر كسانی كه عمرشان رفت و به آمال خود نرسیدند، عبرت گیر، مثل بعضی از جوانها مباش كه تا جوان است گوید اول زندگانی است، خدایا اگر یك اطاق داشته باشم راضیم، گرچه اجاره ای باشد، بعد كه می رسد گوید اجاره نشینی مشكل است خدا نجاتم دهد، آیا می شود خانه ای 50 متری از خودم داشته باشم، بعد كه می رسد می گوید این كه مثل قبر است، اگر بنا باشد در دنیا هم در قبر باشم، این كه زندگی نشد! در روایتی است كه از سعادت انسان وسعت خانه است (من سعاده المرء سعه داره) وقتی به هدف رسید، باز بلند پروازی می كند، گویا نمی داند كه آرزو نهایتی ندارد،[17] آمال تمام شدنی نیست[18]، گویا كلام مولی را نشنیده كه:

«اعلم انك لن تبلغ املك و لن تعدوا اجلك و انك فی سبیل من كان قبلك»، (بدان و آگاه باش كه تو به آرزویت هرگز نمی رسی و از دست اجل و مرگ هرگز فرار نتوانی كرد و تو در راه پیشینیان خود هستی (آنها كه مردند و به آرزوهایشان نرسیدند)[19].

هر چه امید و آرزوی خود را زیاد كنی، مثل آدم تشنه كه آب شور خورد و بیشتر تشنه می شود، بیشتر امید و آرزو پیدا می كنی، رسول گرامی فرمودند: «من كان یامل ان یعیش غدا فانه یامل ان یعیش ابدا» (كسی كه آرزو كند فردا زنده باشد، آرزو

[صفحه 336]

می كند كه همیشه زنده باشد، و زندگی ابدی داشته باشد)[20] ولی زهی خیال باطل خداوند بزرگانی چون پیامبر خاتم و جانشین وی علی (ع) را زندگی ابدی نبخشید، ما را ببخشد؟! فقط در مورد حضرت خضر روایاتی رسیده كه بنا به مصالحی آب حیات نوشید[21] و خدا نسبت به او نیز آگاهتر است كه، وضعش چگونه است، حتی امام زمان (ع) نیز زندگی ابدی نخواهند داشت، پس ما در چه اندیشه ایم؟!

قرآن تلذذ و غرق شدن در مادیات و خوردن و بهره بردن را كه از شئون پیروی از نفس و هواهای نفسانی است و طول آرزو را از اخلاق كافرین می داند. می فرماید «ربما یود الذین كفروا لو كانوا مسلمین فذرهم یاكلوا و یتمتعوا و یلهمهم الامل فسوف یعلمون، چه بسا كسانی كه كافر شدند، آرزوی اسلام كنند (ولی اینها چنین نمی كنند) پس رهایشان كن بخورند و بهره برند و آرزو آنها را مشغول كند به زودی می دانند»[22].

اخبار و روایات هم بر مذمت و پرهیز از طول امل فوق العاده زیاد است كه به عنوان نمونه در حدیث قدسی آمده است: یا موسی لا تطل فی الدنیا املك فیقسوا لذلك قلبك و قاسی القلب منی بعید (ای موسی، آرزوی خود را در دنیا طولانی مكن كه قلب تو را قسی و سخت می كند و كسی كه قلب او قاسی و سخت شد از من دور است)[23].

[صفحه 337]

در روایت نبوی معروف كه از طرق مختلف رسیده نبی اكرم می فرماید: ای اباذر بپرهیز از طول آرزوهای خود، زیرا تو در روز خود (كه امروز است) هستی و در بعد امروز نیستی، اگر برای تو فردائی باشد، در فردا باش، چنانكه در امروزی و اگر برای تو فردائی نبود، پشیمان بر زیاده روی و افراط خود در امروز نیستی.

ای اباذر چه بسیار كسانی كه امید به روزی بسته بودند، و نتوانستند آن را تكمیل كنند، و چه بسیار منتظر فردائی كه به فردا نرسید، ای اباذر اگر در اجل و عاقبت آن بنگری، از آروز و فریب آن غضبناك شوی.

ای اباذر اگر صبح كردی با نفس خود نسبت به عصر سخن مگو و اگر عصر كردی نسبت به صبح سخن مگو، و از سلامتی خود قبل از بیماری استفاده كن، و از زندگیت قبل از مرگت فائده ببر، زیرا نمی دانی اسم تو فردا چیست[24].

از انس نقل شده كه گفت پیامبر خطی كشیدند و فرمودند: این انسان است و خطی دیگر در كنار آن كشیدند، گفتند: این هم اجل و مرگ است و خط دیگری دورتر از خط دوم كشیده فرمودند: این هم آرزو و امید انسان است، در فكر آن بسر می برد كه نزدیكتر (یعنی مرگ) او را می گیرد[25].

در روایتی دیگر شبیه به این مضمون هست كه حضرت سه چوب به جای خط گذاردند[26].

در روایتی آمده كه دو بنده از بندگان خدا به هم برخورد كردند، یكی به دیگری گفت: كوتاهی آرزوی تو چقدر است؟ گفت: این كه اگر صبح كنم امید ندارم، عصر كنم و اگر عصر كنم، امید ندارم صبح كنم، دیگری گفت تو آرزویت طولانی است، اما من امید ندارم، اگر نفسی بكشم باز گردد و اگر داخل شد خارج شود[27].

[صفحه 338]

و در صحیفه سجادیه امام زین العابدین می فرماید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد و اكفنا طول الامل و قصره عنا بصدق العمل حتی لا نومل استتمام ساعه بعد ساعه و لا استیفاء یوم بعد یوم و لا اتصال نفس بنفس و لا لحوق قدم بقدم و سلمنا من غروره و آمنا من شروره،

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و طول آرزو را از ما كفایت فرما (و ما را بی نیاز از امیدهای طولانی قرار ده) و آن را با صداقت در عمل كوتاه كن، تا این كه آرزوی تمام كردن ساعتی بعد از ساعتی و گذراندن روزی بعد از روزی و اتصال نفسی به نفسی و ملحق كردن قدمی به قدمی را نداشته باشیم و ما را از فریب آرزوهای طولانی سالم و از شرورش ایمن بگردان»[28].

این امامی كه دارای مقام عصمت است این گونه در خانه خدا راز و نیاز می كند، كی می شود كه ما دعا كردن را هم از اینان یاد گیریم و مثل آنكه هشتاد سال از عمرش گذشته و هنوز در كنار خانه خدا دست بلند می كند فلان خانه را نصیبم گردان و خانه ام كوچك است بزرگ گردان و وضع مالیم را بهتر از این گردان، نباشیم، ای انسان عمرت رفت دعا مكن خدا به تو بدهد، دعا كن از تو بگیرد، شقاوت و حسادت و تكبر و رذائل اخلاقی و به ویژه طولانی بودن آرزو را از تو بگیرد، كه هر چه انسان پیرتر می شود، حریص تر و امیدهایش بیشتر می گردد و رفع رذائل و موانع رسیدن به كمالات مقدم بر اكتساب فضائل است.

در دیوان منسوب به علی (ع) است:


تومل فی الدنیا طویلا و لا تدری
اذا جن لیل هل تعیش الی فجر


فكم من صحیح مات من غیر عله
و كم من مریض عاش دهرا الی دهر


و كم من فتی یمسی و یصبح آمنا
و قد نسجت اكفانه و هو لا یدری[29].

[صفحه 339]

آرزوی دور و دراز در دنیا داری، و نمی دانی كه اگر شب شد، آیا تا به صبح زنده ای یا نه! چه بسا افراد سالمی كه بدون مرضی مردند و چه بسیار مریضهائی كه روزگار تا روزگار زندگی كردند، و چه بسیار جوان كه شب و روز می گذراند و ایمن است در حالی كه كفنهای او بافته شده و او نمی داند.


صفحه 330، 331، 332، 333، 334، 335، 336، 337، 338، 339.








  1. سفینه البحار، جلد 1، صفحه 30، ماده ی امل.
  2. سفینه البحار، جلد 1، صفحه 30، ماده امل.
  3. غررالحكم.
  4. بحار، جلد 94، صفحه 155 (اللهم رب العالمین... اسئلك... من الامال او فقها).
  5. مولی فرمودند: «الاكل كالسراب یغر من رآه و یخلف من رجاه» (میزان الحكمه، جلد 1، صفحه ی 141).
  6. سفینه البحار، جلد 1، صفحه 1، صفحه 30، ماده امل، در روایتی شبیه این نیز در همان صفحه از مولی آمده (ما اطال عبد الامل الا اساء العمل) این روایت اخیر در میزان الحكمه، جلد 1، صفحه 144 به نقل از بحار، جلد 72، صفحه 166 نیز آمده است.
  7. برخی: قربانی.
  8. شرح نهج البلاغه محمد تقی جعفری، جلد 9، صفحه 276، ذیل خطبه ی 42.
  9. حذاء بمعنی (سریعه) یعنی تند رونده است و در نسخه دیگر جذاء آمده كه به معنی قطع خیرات و نیكها است.
  10. در نسخه ای (بامه) دارد كه در شرح خوئی در همین خطبه ذكر كرده است.
  11. این خطبه را مرحوم مجلسی و غیر او از طرق مختلف با اختلاف كمی آورده اند، ابن ابی الحدید نیز كه همگی را مرحوم خوئی در ذیل این خطبه در جلد 4، صفحه 206- 205 آورده است.
  12. سوره ی نازعات، آیه 72.
  13. سوره ی حدید، آیه ی 20.
  14. انعام جمع نعم و جمع الجمع آن اناعیم به معنی شتران است و بر گاو و گوسفندان نیز اطلاق می شود (المنجد).
  15. سوره ی آل عمران، آیه ی 14.
  16. شرح خوئی، جلد 4، صفحه 201.
  17. در غررالحكم آمده (الامل لا غایه له).
  18. در غررالحكم آمده (الامال لا تنتهی).
  19. شرح ابن ابی الحدید، جلد 16، صفحه 93.
  20. بحار، جلد 73، صفحه 167 این چهار روایت را نیز صاحب میزان الحكمه در جلد 1، صفحه 141- 140 آورده است.
  21. روایاتی را در این مورد صاحب سفینه البحار در جلد 1، صفحه 389 تحت ماده «خضر» آورده است.
  22. سوره ی حجر، آیه ی 2.
  23. بحار، جلد 73، صفحه 398، جلد 77، صفحه 31- میزان الحكمه، جلد 1، صفحه 144 (در شرح خوئی، جلد 4، صفحه 204 این حدیث را آورده و (لا تطول) بجای (لا تطل) گفته كه سهو قلم است).
  24. شرح خوئی، جلد 4، صفحه 204.
  25. شرح خوئی، جلد 4، صفحه 204.
  26. تنبیه الخواطر، صفحه 226- میزان الحكمه، جلد 1، صفحه 143.
  27. شرح خوئی، جلد 4، صفحه 204.
  28. شرح خوئی، جلد 4، صفحه 205.
  29. شرح خوئی، جلد 4، صفحه 205.